کي آمدي ز تتار اي صباي مشک نسيم

شاعر : خواجوي کرماني

بيا بيا که خوشت باد اي نسيم شميمکي آمدي ز تتار اي صباي مشک نسيم
بهشت منزل يارست و وصل يار نعيمدگر مگوي حديث از نعيم و ناز بهشت
هنوز شعله زند آتشم ز عظم رميمچو روز حشر مرا از لحد برانگيزند
نسيم تست مراد من شکسته نه سيمگمان مبر که تمناي بنده سيم و زرست
کشيده زلف ترا در کنار جان چون جيمفتاده است دلم در ميان خون چون واو
که نيست نقطه‌ي موهوم قابل تقسيماز آن مرا ز دهان تو هيچ قسمت نيست
برون ز عالم عشقت که عالميست قديمبود بمعتقد عاقلان جهان محدث
خوشا نشيمن طاوس و کوه ابراهيمبهر ديار که زينجا سفر کنم گويم
که در ازل سبق عشق کرده‌ئي تعليمکنون چه فايده خواجو ز درس معقولات